چند وقت پیش، به توصیه مامان، عضو یک کانال در ایتا شدم که توش یک خانم مذهبی با رویکرد دینی، توسعه فردی میگه. دیروز دیدم رضایت مخاطبینش رو گذاشته و نوشته: میگن اینجا اسمش فضای مجازی هست اما شما برای من از هر حقیقی ای حقیقی تر و واقعی ترید.
میدونم اگر این جمله رو بنویسم دیگه خیلی از شما خواننده های وبلاگ؛ از من بدتون میاد اما میگم.
صادقانه، من اصلا جمله بالا رو درک نمی کنم. اصلا نمی تونم به صرفِ اینکه شما خواننده های عزیز این وبلاگ، اینجا رو می خونید، یک ارتباط خیلی واقعی با شما برقرار کنم. نمی دونم چرا! من رو ببخشید. من می نویسم که نوشته باشم. شاید اقتضای نوشتن باشه. چون در این سال ها متوجه شدم اگر بخوام بنویسم که از شما تایید بگیرم، نتیجه اش میشه ننوشتن. دقیقا یه برهه هایی از عمر وبلاگ نویسی ام به همین دلیل کمتر نوشتم. از ترسِ شما. از ترسِ مذهبی هایی مثل خودم که با خوندنِ رنج و دردم، دیگه اینجا رو نخوندند و تیریپِ "اگه واقعا معنویت تو زندگیت باشه، نباید این حال و احوال رو داشته باشی"، گرفتند...
اما معدود، خیلی معدود افرادی بودند که با من همراه موندند. و معدودتر افرادی بودند که وقتی با من همراه بودند، مثل پرستار ازم مراقبت کردند. من به این افراد مدیونم و تاثیراتِ حقیقی روی زندگیم گذاشتند و همیشه برام خیلی حقیقی و واقعی هستند. نه چون تایید گرفتم ازشون. نه فقط چون حالِ خوب بهم تزریق کردند. دقیقا به خاطر اینکه انگار خلاءهای من رو از نزدیک مشاهده می کردند و می کنند. انگار زندگی من رو فقط نمی خوندند، به عینه می دیدند. این آدم ها، یه جور ویژه ای برام ارزشمند بودند و هستند و حس می کنم حق به گردنم دارند.
یکی از این افراد، آقای ن..ا هستند. یه بار ایشون به من گفتند که حدس می زنم م ۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1402 ساعت: 0:32